سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، سلطان خدا در زمین است، پس هرکه با وی در افتد بر افتد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----637205---
بازدید امروز: ----19-----
بازدید دیروز: ----76-----
خاطرات یک زندگی عاشقانه

 

نویسنده: بیابان گرد/درین مقام مجازی بجز پیاله مگیر
شنبه 87/1/17 ساعت 8:41 صبح

سلام دوستان خوبم

سلام دلم برا همتون تنگ شده

برای همتون

یه سری اتفاقات خوب برام افتاده که خیلی خوشحالم

و یکی دیگه از مهمترینشون یه سورپرایز دیگه است از طرف رامین خان گل پسر

و اما قضیه این سورپرایز

من یه سرمایه گذاری با برادرم انجام دادم که خیلی بهم فشار آورده هم فشار مالی هم فشارهای روانی

خلاصه من اگه خودمو میکشتم پولم میشد یک ملیون انوقت 4 ملیون دیگه کم داشتم و صد البته برادرجانم هم باید 5 میلیون جور میکرد که خوب اون قد من مشکل نداشت

خلاصه به یه حال استیصالی افتاده بودم که نگو و نپرس

اونوقت همش حرص میخوردم و هی اخمو بودم گاهی هم نق و نق و گریه میزدم

از طرفی کارت حقوقشو رامین داده بود دست من و برای اینکه خیال من راحت باشه گفته بود هر چقدر دوست داشتی و لازم داشتی ازش بردار

پس میدونستم که بنده خدا پسر گلیم بیشتر از این نمیتونه کمکی بهم بکنه

خلاصه هی غصه میخوردم که آخه من چجوری میتونم این پولو جور کنم تا اینکه مامانم گفت الان زنگ میزنم و از دائیت برات قرض میگیرم چقدر قرض میگیره ؟؟؟؟؟؟ سه ملیون

حالا من هی غصه که ای داد بیداد گیرم سه تومن از دائی گرفتم یک میلیون نداشتمو  چجوری بدست بیارم و هی دغذغه های ذهنم بیشتر میشد

و رامین هم هی منو دلداری میداد که غصه نخور من پارسال که خواستیم خونه بخریم و مشکلی مالی داشتیم خیالم راحت بود چون تو رو داشتم و امسال هم تو منو داری و حق نداری غصه بخوری تا منو داری!!!!!!!!

تا اینکه شد روز جمعه و شبش خونه مامان اینا دعوت بودیم تولد داداش گلی و آبجی گلی آخه من برادرم متولد 23 و خواهرم متولد 24 اسفنده - از صبح جمعه رامین گفت من باید برم سر کار و هی من اصرار که نرو کمک من باش یه کم خونه تکونی کنم و از اون انکار که نه نمیشه و من باید برم خلاصه رفت
و من و داداشم و پسر عموم افتادیم به جون خونه و تا تونستیم تمیز کاری کردیم آقا تشریف آوردن فکر میکنید کی ؟؟؟6 بعد از ظهر

انوقت یه کم کمک کرد بعدش ازم یه سوالی پرسید::

گفت رویا جون من اگه بخوام کادوی روز زن (حالا روز زن لااقل دو سه ماه دیگه است) بهت بدم دوست داری که جلو خانواده ات بهم بدم یا پیش خودت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفتم خوب جلو خودم !!!     و اون دوباره گفت خوب اگه نشه یا وقت نباشه  چطور؟؟؟؟

منم گفتم خوب اون فرق میکنه داشته باشین روز زن ،‏کادوی روز زن ههه ههه ههه

انونقت پاشدیم رفتیم خونه مامان گلی من

کلی سلام و تبریک و تهیت به مناسبت تولک داداش خان و آبجی خانوم گفتیم

و شیرینی خامه ای با چای خوردیم و بعدش نوبت کادو بازی بود ما برای داداشی یه پیرهن خوشگل گرفته بودیم که خودم که خیلی ازش خوشم میومد و به خواهری هم که خشکه حساب کردیم

وسط کادو دادن یکهو برگشته میگه داداش کوچیکه من (میلی)تولد هر کی باشه حسودیش میشه و باید به اونم کادو بدیم رویا جون تو هم اینجوری هستی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//

 و من گفتم خیلی رفتار بدیه حسادت ولی اگه نتیجه بده مزه میده

وقتی کادوی این دو تارو همه دادن یکهو رامین برگشته میگه خوب حالا نوبت کادوی دختر حسود منه

بفرمائید!!!!!

و یه پاکت داد دستم یه پاکت بود که توش یه کارت تبریک بود و یه برگه که روش نوشته بود برگ سبزیست تحفه درویش و لاش انگار پول بود (برگه رو پیچیده بود دور پولا)

در برگه رو باز کردم یه سری 5 هزار تومانی بود

ما عادت داریم اگه پول هدیه بگیریم بلند بلند میشمریم و اعلام میکنیم که سر آخر چقدر شد

 اینگونه شمردم

5-10-15-20-25-30-35-40- یکهو دیدم بعدیش 50 هزار تومنیه گفتم وای و شمردم 90 بعدش شمردم 140 بعدش 190بعدش 240 یکهو دیدم اووووووووه بعدیش 200 هزار تومنیه شمردم 440 بعدیش 640 بعدیش 840 بعدیش یک ملیون و چهل بعدیش یک ملیون و دویست و چهل بعدیش  یک ملیون چهارصد و چهل و دوباره 5 هزار تومنی بود که جمعش 60 تومن بود و روی هم یک ملیون و پانصد هزار تومان بود داشتم از ذوق می میردم به خدا

 که رامین گفت این عیدیته

بعدش گفت حالا کارتتو بخون دخترجونم

و با خوندنش قند بود که تو دلم آب شد

(((((((((((فکر نکن

که

فکر میکنم

با این کار

ذره ای محبتهای تو رو میتونم جبران کنم!

فقط خواستم بدونی

چقدر دوستت دارم./

دوستدار همیشگی تو))))))))))))))))

و همه هی دست و هورا و تشویق و ای ول ای ول و کلی بهمون خوش گذشت مشکل مالی من کلی حل شد و به جای چهار میلیون کسری بودجه با 2.5 میلیون مشکل حله

شما ها هم یه ای ول بگین

و از اون روز من شارژ شارژم

و این بود یکی از اتفاقات خوب

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • چی خواستی تا الان و چی شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تبیریک عید نوروز و اخبار نی نی
    پلینازم من
    گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
    ما به منبر میرویم شما هورا بکشید
    احوال نامه
    اوضاع نامه ای مشوش
    روز پدر
    عشق
    بازم دارم خواب میبینم
    تولدانه مادرانه
    شیپوری چی خبری آورده
    عید مبارکی
    همچی همینطوری یکهویی یکهو شد
    وقایع الاتفاقیه روی تولدانه
    [عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • فهرست موضوعی یادداشت ها

  • مطالب بایگانی شده

  • لوگوی دوستان من

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •